menusearch
mostafahakimi.ir

چرا استارتاپ‌ها، ارزش‌های جامعه را تقویت می‌کنند

۱۳۹۷/۵/۲۵ پنج شنبه
(4)
(0)
چرا استارتاپ‌ها، ارزش‌های جامعه را تقویت می‌کنند
چرا استارتاپ‌ها، ارزش‌های جامعه را تقویت می‌کنند
در این نوشتار می‎گویم که چطور «استارتاپ‎ها»، «روحیه کارآفرینی» و در نهایت «اکوسیستم»ی که این‎ها در جامعه فراهم کرده‎اند موجب بهبود و یا حتی در بعضی موارد حل برخی از چالش‎های اجتماعی در جامعه شده‎اند. مواردی که ذکر می‎شود مواردی است که جامعه‎شناسان سال‎هاست به آن‎ها اشاره دارند و دغدغه شما نیز هست اگر صرفا به جامعه دور و بر خود، با دقت بیشتری نگاه کنید.
رشدی زیر سقف‎های شیشه‎ای
استعمار موقعیت‎های شغلی توسط مردان سابقه دیرینه دارد. تا همین چند وقت پیش نیز سهمیه بیشتری به مردان در آزمون‎های استخدامی اختصاص داده می‌شد. البته که حضور زن‎ها در بازار کار اخیرا بیشتر شده اما باید دید این افزایش چه سهمی از سمت‎هایی نظیر منشی‎گری و کارمندی دون‌پایه و چه سهمی از سمت‎هایی توام با قدرت تصمیم‎گیری دارد. تا قبل از این یکی از دلایل این توزیع نابرابر خود زنان بودند؛ به دلیل مهارت‎های ناکافی برای حضور در بازار، اما حتی با پیشرفت‎های علمی و عملی زنان موقعیت‎های چندانی نصیب آن‎ها نشد، گویی که سقفی شیشه‎ای جلوی حرکت رو به بالای زنان را در مناسب اقتصادی، اجتماعی و البته سیاسی می‎گیرد.
نمی‌گویم به طور کامل، اما در این اکوسیستم نگاه بسته‎ای برای زنان وجود ندارد. سقف شیشه‎ای که رشد زنان را کنترل می‎کند در این اکوسیستم به ندرت دیده می‎شود؛ حتی هرگاه که اعضای یک استارتاپ همگی مرد باشند، نگاه توام با مذمتی در بین اکوسیستم وجود دارد. اما چرا باز این عرصه در ید مردان است؟ به گمانم توقعی که جامعه برای تشکیل زندگی، و راه‎اندازی کسب‎و‎کار از مردان دارد موجب تحرک بیشتر و حضور بیشتر آقایان در این عرصه‎ها شده است، امری که رفته‎رفته در زنان نیز درحال ایجاد شدن است؛ ایمان دارم در سایه آموزش‎های برابری که در این اکوسیستم اتفاق می‎افتد شاهد توزیع متوازن‎تر و مبتنی بر شایسته‎سالاری خواهیم بود، شاید باید صبوری بیشتری به خرج بدهیم.
سرمایه‎داری چطور فرصت‎های عادلانه را مصادره می‎کند؟
یکی از مهمترین انتقادات وارد به سرمایه‌داری، قشربندی است، نوعی تقسیم جامعه به لایه‎های متفاوت و ایجاد نابرابری. یک خانواده متموّل، با سرمایه‎گذاری بر فرزندان خود آن‎ها را به بهترین مدارس، برنامه‎های مهارت‌افزایی و چه‎و‎چه می‎فرستد و این فرزندان با استانداردهای بالا رشد پیدا می‎کنند، دانشگاه‎های بهتری قبول می‎شوند، کار بهتری گیرشان می‎آید، بیزینس‎هایی مبتنی بر سرمایه، رانت و دانش انحصاری خود ایجاد می‎کنند و در نتیجه ثروت‎مندتر می‎شوند؛ به‎تبع آن موقعیت‎های سیاسی و اجتماعی بهتری به‎دست می‎آورند و فرزندان خود را همان‎گونه حمایت می‎کنند و این چرخه‎ی انحصار موفقیت را در میان قشر متموّل حفظ می‎کنند. در قشر فرودست چه؟ مدارسی حداقلی، بطالت اوقات فراغت، اجبار در کمک به امرار معاش خانواده، استانداردهای پایین زندگی، عدم توفیق در آزمون‎های دانشگاهی و استخدامی، سربازی و ازدواج‎های اجباری، سوق‎یابی به زندگی کارگری و چالش‎های روزمره با قسط، مریضی، هزینه‎های سرسام‎آور زندگی، کاهش روز‎به‎روز ارزش‎دارایی‎شان و در نتیجه افول در طبقات اجتماعی و اقتصادی، انزوای سیاسی و در نهایت ارثیه‎ای که از فلاکت به نسل بعدی خود منتقل می‎کنند؛ و اینگونه است که فاصله طبقاتی تشدید میشود.
قشر برخوردار با قرارگیری در موقعیت‌های تصمیم‎گیری‎و با تصویب قوانینی که منافع خودشان را تضمین می‎کند موقعیت خود را تثبیت می‎کنند و قشر فرودست به مرور ضعیف‌ می‎شود و با دور ماندن از عرصه تصمیم‎گیری ناچار است تن به تصمیم‎های عموماً استعماری قشر بالا دهد. این‎ها تاکیدی بر دوگانه فقیر–غنی نیست، این‎ها دغدغه‎ایست برای فراهم‎آوری فرصت‎های یکسان و عادلانه رشد و فعالیت برای همه؛ ایجاد عرصه‎ای برای ظهور و بروز قشری که کمتر شانس و شرایط رشد دارند.
حالا در این شرایط، دری به تخته خورده و از چراغ جادوی فناوری، غولی به نام استارتاپ‎ها و کارآفرینی نرم‎افزاری شکل گرفته که در حال گشودن عرصه‎هایی برای قشر جوان و بی‎سرمایه است. اینجا دیگر سرمایه ملاک اصلی نیست؛ بلکه سرمایه‎داران آغوش خود را برای ایده‎های تازه و روش‎های نوآورانه گشوده‎اند. شاید برای کسانی که آشنایی با این اکوسیستم ندارند عجیب باشد اما اگر شتابدهنده یا سرمایه‎گذاری ریسک سرمایه‎گذاری بر ایده شما را پذیرفت، درصورت شکست نیازی به بازگشت هزینه‎های پرداخت شده نیست!
استارتاپ‎ها نه تنها در ایران، بلکه در کل جهان نقشی نمادین دارند. این موضوع که یک نفر از صفر تنها با یک لپ‎تاپ و یک خط اینترنت توانسته یک کمپانی موفق راه‎اندازی کند یک داستانِ موفقیتِ واقعی است که به نسل رخوت‎انگیز هزاره سوم می‎گوید که برای موفق بودن نیاز به سرمایه، والدین پولدار و این‎ها نیست. برای موفقیت به نگاه درست به شرایط، شناخت ابزارها، روحیه کارآفرینی، تلاش بی‎وقفه و ارائه راه‎حل نیاز است. دقیقا روحیه‎ای که ما در جامعه‌مان به‌ آن نیاز داریم،‌ از جوان امروزی ما اگر بپرسی که برای موفقیت چه چیزهایی نیاز است، بی‌گمان ترکیب شوم پول-رابطه را خواهی شنید و این نوع نگاه به زندگی، کار و موفقیت مسموم‎ترین نوع نگاه است.
باید دست گذاشت به اشاعه فرهنگ تلاش و نوآوری؛ فرهنگی که شاید نسل جوان را تکانی بدهد، باید رول‎مدل‎های این عرصه را برجسته کرد و نشان داد که راه موفقیت لزوما از پول و پارتی نمی‎گذرد. این چیزی است که من در استارتاپ‎ها می‎بینم، به شرط آن که اشاعه بیشتری یابند و صدای موفقیتشان بلندتر شود؛ فانتزی این است که والدین به جای آماده‎سازی فرزندان خود برای مهلکه کنکور، آنها را از کودکی تشویق به کسب مهارت و راه‎اندازی کسب‎و‎کار نمایند و قشر کم درآمد جامعه نیز بتواند در سایه آموزش‎های فراگیر و ارزان و اقتصاد اینترنتی، مجراهای جدید و تازه‎ای برای تحرک اجتماعی و اقتصادی رو به بالا بیابند تا به نظم مبتنی بر شایسته‎سالاری در جامعه کمک کنند.
نسل جدید کار و کارمندان معرفتی
از دیگر نقدهای جامعه‎شناسان می‎توان به بیگانگی کار و کارگر، دستمزدهای ناعادلانه و از این دست موضوعاتی که به استعمار کار توسط کارفرما و بیچارگی کارگر تمرکز دارد، اشاره کرد. پیشرفت فناوری اطلاعات و تغییر ماهیت کار، نوع تازه‎ای از اقتصاد را به وجود آورده‎است که اغلب اقتصادی معرفتی (Knowledge Economy) نامیده می‎شود، پویاترین بخش‎های این اقتصاد نوین کامپیوترها، نرم‎افزارها و مخابرات هستند که به کارکنان خود متکی‎اند. کارکنان یقه سفیدی که با اطلاعات کار می‎کنند، بیشتر اوقات روز را پشت رایانه‎ها می‎گذرانند و در محیط‎های غیر سلسله‎مراتبی به جای انجام کارهای تکراری، درگیر فعالیت‎های پویا برای حل مسئله هستند.
استارتاپ‎‎ها، فقط نیروی انسانی دارند ولاغیر. نه خط تولیدی وجود دارد، نه ماده اولیه‎ای و نه هیچ چیز دیگری که مبتنی بر ابزار تولید باشد. این مهم درک شده است که تنها در صورتی می‎توان نتیجه‎مناسبی در بازار گرفت که رفاه نیروی انسانی فراهم باشد. به علت تازگی این عرصه در کشورها و قلت نیروی انسانی‎ای که بتواند در موقعیت‎های موجود فعالیت نماید رقابتی در شرکت‎ها برای جذب نیروی انسانی صورت گرفته که ایشان را وادار به بهبود محیط و شرایط کار کرده و از طرف دیگر بزرگی بازار، یادگیری و رشد بسیار آسان، شرایط ورود به بازار را برای متقاضیان بسیار تسهیل کرده است و این‌ها همه نوید دنیای بهتری را برای کار و سرمایه می‎دهد. تمرکز بسیار زیاد شرکت‎ها برای مهارت‎آموزی و ارتقای نیروی انسانی خود نیز در این میان نباید فراموش شود؛ فرصت‎های بسیار مناسبی برای تفریح و رشد در اختیار این نیروی انسانی قرار می‎گیرد تا خود و شرکت را رشد دهند.
اشتغال، اقتصاد پلتفرمی و توزیع عادلانه: استارتاپ‌ها چگونه یک راه‌حل خوب هستند؟
هر هر استارتاپی که شروع می‎کند، سه تا پنج نفر از آمار بیکاری در کشور می‎کاهد! نمونه‎های نظیر دیجی‎کالا بیش از هزارنفر، کافه بازار بیش از دویست نفر و چنین عددهایی که در مجموع می‎توانند یک‌تنه بحران بیکاری را لااقل برای قشر دانشجو حل‎کنند. برآوردهای مختلفی صورت گرفته که در یکی، حجم کار مورد نیاز در صنعت آی‎سی‎تی در ایران را نزدیک به یک میلیون شغل برآورد کرده است؛ امری که با توانمندسازی نیروی انسانی و سرمایه‎گذاری مناسب می‌تواند میسر شود.
نکته دیگر، خدماتی که استارتاپ‎ها عموما عرضه می‎کنند، نقاط مغفولی در اقتصاد هستند که بدون حضور ایشان قابل دستیابی نبود. برای مثال اسنپ با فراهم‎آوری پلتفرمی میان راننده و مسافر، از چیزی تولید سود می‎‎کند که پیش از این میسر نبود؛ یا دیوار با ایجاد بستری برای فروش کالا، بازاری را فراهم کرده است که پیش از این به شیوه سنتی و بسیار خرد صورت می‎گرفت. استارتاپ‎ها عموما با ارائه خدماتی که هزینه تکثیر بسیار پایینی دارند و مبتنی بر فضای اینترنت هستند می‎توانند با صادرات مناسب ارز‎آوری مناسبی در شرایط فعلی داشته باشند. نیروی کار فنی ارزان و زبده‎آی‎سی‎تی ایرانی می‎تواند با بازاریابی درست در کشورها، بازار خوبی را به سمت داخل گسیل کند و این یعنی رونق اقتصادی.
نکته آخر، توزیع است. در صنعت نرم‌افزار، هزینه را فقط تولید اول دارد، پس از آن کپی‎های زیادی از یک محصول هزینه چندانی ایجاد نمی‎کند؛ این می‎شود که اکثر استراتژی‎های فروش در این اکوسیستم مبتنی بر سود کم و تعداد فروش زیاد است، این موضوع دسترسی به خدمات را برای قشرهای کم درآمد جامعه تسهیل می‎کند. از طرف دیگر بسیاری از استارتاپ‎ها با ایجاد بسترهای مناسب امکان خوداظهاری کار، کالا و خدمات قشر پایین دست را برای عموم مردم میسر کرده است. فروش صنایع دستی بدون واسطه و ارائه خدمات یقه آبی به مشتریان متعدد از مثال‎های این مورد هستند که خود نوعی عدالت توزیعی را در جامعه فراهم کرده‎اند.
موخره
شاید مشاغلی که استارتاپ‎ها ایجاد می‎کنند پایدار نباشد و یا ریسک شکست بالایی داشته باشد؛ اما با این وجود به گمانم می‎ارزد که سرمایه‎های خود را در این اکوسیستم معطوف کنیم. بنا به تجربه شکست می‎گویم، استارتاپی که شکست می‎خورد انفجاری از ارزش را در جامعه به همراه دارد. افراد پرتلاشی که واقعیت‎های زندگی و بازار را درک کرده‎اند، لزوم یادگیری و کسب مهارت را فهمیده‎اند، ضعف‎های شخصی خویشتن را شناخته‎اند و یک تجربه‎گران‎بها دارند که می‎تواند راه شکست دیگران را مسدود سازد. آنها می‌روند و در بخش‌های دیگر جامعه مشغول می‎شوند و به این ترتیب جامعه را به جای بهتری برای زندگی تبدیل می‎کنند. استارتاپ‎ها اگر موفق شوند که چه بهتر، اگر هم موفق نشوند باز برای جامعه خیر و برکت دارند و به گمانم ارزشش را دارد که تمرکز خود و جامعه را برای اشاعه این سبک از زندگی معطوف نماییم.

نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر